سوره التوبة

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

1

به نام خدا كه رحمتش بى‌اندازه است‌و مهربانى‌اش هميشگى.


إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ

36

يقينا شماره ماه‌ها در پيشگاه خدا از روزى كه آسمان‌ها و زمين را آفريده در كتاب [علم‌] خدا دوازده ماه است؛ از آنها چهار ماهش ماه حرام است؛ اين است حساب استوار و پايدار؛ پس در اين چهار ماه [با جنگ و فتنه و خونريزى‌] بر خود ستم روا مداريد و با همه مشركان همان گونه كه آنان با همه شما مى‌جنگند، بجنگيد و بدانيد خدا با پرهيزكاران است.


إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِئُوا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ

37

بى‌ترديد به تأخير انداختن [حرمت ماهى به ماه ديگر] افزايشى در كفر است؛ [و اين بدعتى است كه سردمداران كفر] كافران را به سبب آن [نسبت به ماه‌هاى حرام واقعى‌] گمراه مى‌كنند، يك سال ماه حرام را حلال مى‌شمارند و در ديگر سال آن را حرام مى‌دانند تا با شماره ماه‌هايى كه خدا حرام كرده هماهنگ و مطابق سازند ولى [در نهايت‌] آنچه را خدا حرام كرده از پيش خود حلال مى‌كنند؛ زشتى كارهايشان در نظرشان آراسته شده و خدا گروه كافران را هدايت نمى‌كند.


يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَي الْأَرْضِ أَ رَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ

38

اى اهل ايمان! شما را چه عذر و بهانه‌اى است هنگامى كه به شما گويند: براى نبرد در راه خدا باشتاب [از شهر و ديارتان‌] بيرون رويد؛ به سستى و كاهلى مى‌گراييد [و به دنيا و شهواتش ميل مى‌كنيد؟!] آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت دل خوش شده‌ايد؟ كالاى زندگى دنيا در برابر آخرت جز كالايى اندك نيست.


إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَلِيماً وَ يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ وَ لا تَضُرُّوهُ شَيْئاً وَ اللَّهُ عَليٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

39

اگر باشتاب بيرون نرويد، خدا شما را به عذابى دردناك عذاب مى‌كند و گروه ديگرى را به جاى شما مى‌آورد؛ و شما [با نرفتن به ميدان نبرد] هيچ زيانى به خدا نمى‌رسانيد؛ و خدا بر هر كارى تواناست.


إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَ أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْليٰ وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

40

اگر پيامبر را يارى ندهيد، يقينا خدا او را يارى مى‌دهد؛ چنان كه او را يارى داد هنگامى كه كافران از مكه بيرونش كردند در حالى كه يكى از دو تن بود، آن زمان هر دو در غار [ثور نزديك مكه‌] بودند، همان زمانى كه به همراهش گفت: اندوه به خود راه مده خدا با ماست. پس خدا آرامش خود را [كه حالت طمأنينه قلبى است‌] بر پيامبر نازل كرد، و او را با لشكريانى كه شما نديديد، نيرومند ساخت، و شعار كافران را پست‌تر قرار داد، و شعار خداست كه شعار والاتر و برتر است؛ و خدا تواناى شكست‌ناپذير و حكيم است.


انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

41

با شتاب با تجهيزات سبك و سنگين [و سواره، پياده، پير و جوان به سوى ميدان نبرد] بيرون رويد، و با اموال و جان‌هايتان در راه خدا جهاد كنيد كه اگر دانا [ى به حقايق‌] باشيد اين براى شما بهتر است.


لَوْ كانَ عَرَضاً قَرِيباً وَ سَفَراً قاصِداً لَاتَّبَعُوكَ وَ لٰكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ

42

اگر [براى مسلمانان سست اراده و منافقان مسلمان نما] غنيمتى [بى‌رنج و مشقت‌] در دسترس بود و [راه‌] سفر [به سوى ميدان نبرد] كوتاه و آسان بود، مسلما به دنبال تو مى‌آمدند، ولى پيمودن راه طولانى پر مشقت به نظرشان طاقت‌فرسا آمد، و به زودى به خدا سوگند مى‌خورند كه: اگر توانايى داشتيم يقينا با شما بيرون مى‌آمديم [آنان‌] خود را [به دروغ و تزويرشان‌] هلاك مى‌كنند و خدا مى‌داند كه بى‌ترديد آنان دروغگويند.


عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ

43

خدا تو را مورد بخشش و لطف قرار دهد، چرا پيش از آنكه [راستگويى‌] راستگويان بر تو روشن شود، و دروغگويان را بشناسى [از روى مهر و محبتى كه به ايشان دارى‌] به آنان اجازه [ترك جنگ‌] دادى؟


لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ

44

آنان كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند از تو براى بازايستادن از جهاد با اموال و جان‌هايشان اجازه نمى‌خواهند [بلكه در هر شرايطى مشتاقانه به سوى ميدان نبرد بيرون مى‌روند]؛ و خدا به پرواپيشگان داناست.


إِنَّما يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ

45

فقط كسانى از تو اجازه ترك جهاد مى‌خواهند كه به خدا و روز قيامت ايمان ندارند و دل‌هايشان [در انجام فرمان‌هاى حق‌] دچار ترديد است و همواره در ترديدشان سرگردانند.


سوره الشمس

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها

1

به نام خدا كه رحمتش بى‌اندازه است‌ و مهربانى‌اش هميشگى؛ سوگند به خورشيد و گسترش روشنى‌اش


وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها

2

و به ماه هنگامى كه از پى آن برآيد


وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها

3

و به روزچون خورشيد را به خوبى آشكار كند


وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها

4

و به شب هنگامى كه خورشيد را فرو پوشد


وَ السَّماءِ وَ ما بَناها

5

و به آسمان و آنكه آن را بنا كرد


وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها

6

و به زمين و آنكه آن را گستراند


وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها

7

و به نفس و آنكه آن را درست و نيكو نمود،


فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها

8

پس بزه‌كارى و پرهيزكارى‌اش را به او الهام كرد.


قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها

9

بى‌ترديد كسى كه نفس را [از آلودگى پاك كرد و] رشد داد، رستگار شد.


وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها

10

و كسى كه آن را [به آلودگى‌ها و امور بازدارنده از رشد] بيالود [از رحمت حق‌] نوميد شد.


كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها

11

قوم ثمود به سبب سركشى و طغيانش [پيامبرشان را] تكذيب كرد،


إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها

12

زمانى كه بدبخت‌ترينشان به‌پا خاست.


فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها

13

پس فرستاده خدا به آنان گفت: ناقه خدا و آبشخورش را [واگذاريد]


فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها

14

ولى به تكذيب او برخاستند و ناقه را پى كردند، و در نتيجه پروردگارشان به خاطر گناهشان عذاب سختى بر آنان فرو ريخت و همه قوم را با خاك يكسان و برابر ساخت؛


وَ لا يَخافُ عُقْباها

15

و خدا از سرانجام آن كار [كه نابودى ستمكاران است‌] پروايى ندارد.



قاری